غيرفعالان براين عقيدهاند كه اگر كاري انجام نشود، تحولي هم رخ نخواهد داد و اين امر از نظر آنها مطلوب است؛ متأسفانه بسياري سعي در اصلاح امور دارند ولي در نهايت آنها را بدتر ميكنند.
اما غيرفعالان معمولاً بدين تلاشها وقعي نمينهند، مگر در صورتي كه اين فعاليتها پايداري يا بقاي سازمان را بر هم بزند، يعني تا هنگامي كه بحران رخ دهد. در اين شرايط آنها سعي ميكنند
با حداقل تلاش ممكن بحران را خاتمه دهند. برخلاف واكنشگراها كه سعي در رفع علت مسائل دارند، غيرفعالان تلاش ميكنند علائم مسأله را در نطفه خفه كنند. مدير غيرفعال در واقع مديريت
بحران را بر عهده دارد. جانفاستردالس[1]، كه در دوره آيزنهاور وزير كشور بود، مديريت بحران را به عنوان طرز تفكر رسمي به وزارت كشور انتقال داد. اما او به اين طرز فكر نام
«brinksmanship » نهاده بود: تا هنگامي كه مجبور نشدهايم، كاري انجام نميدهيم. اگر لازم شد عكسالعمل نشان دهيد، به سرعت به وضع قبلي برگرديد. اين امر بدان معني است كه
حداقل عمليات انجام شود و از برنامه و طرح خاصي نشأت نگيرند.
در جهاني كه تحولات آهنگ شتابندهاي دارند و پيچيدگي افزوني مييابد، تعداد و شدت بحرانها نيز رشد خواهد كرد. در نتيجه غيرفعالان مدام سرگرم رفع بحران و جلوگيري از تحولات خواهند بود.
حتي اگر بحراني موجود نباشد باز هم مديران غيرفعال بيكار نخواهند بود، چرا كه مردم به طور عام و كارمندان به طور خاص هيچگاه بيحركت نخواهند نشست.
بنابراين غيرفعالان بايد مردم را مشغول انجام كارهاي بيهوده و در واقع بيكاري پنهان كنند. خوشبختانه براي اين كار راه سازماندهي شدهاي وجود دارد كه همان كاغذبازي است. كاغذبازي در
واقع ايجاد اشتغال براي عدهاي است كه شغلشان هيچ بازده و خروجياي ندارد. متأسفانه كاغذبازي در بسياري موارد راه حل موفقي براي اين مديران است.
در بسياري موارد، ايجاد شغل به طريق بوركراسي مستلزم صرف وقت و درايت بسياري است، مانند اپراتورهاي آسانسورهاي اتوماتيك. زماني در كشوري جوان يونيفورم پوشيدهاي را ديدم كه در
ورودي آسانسورها بود و از افراد ميپرسيد كه مايلند به طبقات بالا بروند يا پايين و سپس دكمه مربوطه را ميفشرد. استفاده از پرسشهاي طولاني كه ميتوان آنها را بصورت جداول سادهاي
نيز تنظيم كرد، راهحل معقولي براي ايجاد كار بدون بازده و وقتكش است. پرسشنامههاي كيفيت شغلي كه گاهگاه ميان كارمندان توزيع ميشوند، از اين نوع هستند. در دهه 1970 من با
بررسي پمكس[2]، تنها شركت نفتي مكزيك، دريافتم كه اين شركت هفت برابر تعداد مورد نياز كارمند در استخدام خود دارد جاي تعجب نبود كه شركت، سودآوري لازم را نداشته باشد.
هنگامي كه اين مسأله را به وزير مربوطه كه پمكس گزارش عملكرد خود را به وي تسليم ميكرد، خاطر نشان كردم وي اظهار داشت كه وظيفه پمكس سودآوري نيست، بلكه ايجاد كار و شغل
است. او اظهار كرد كه سودآور كردن شركت با اخراج كارمندان اضافي ممكن است ثبات حكومت را به مخاطره افكند.
چه نوع سازماني ميتواند تحت مديريت غيرفعال باقي بماند؟ سازماني كه بقاي آن به نحوه عملكردش بستگي ندارد يعني بقاي آن مستقل از كيفيت خدماتي است كه به افراد درگير با آن ارايه
ميكند. سازمانهاي يارانهاي معمولاً چنين وضعي دارند؛ آنها از لحاظ مالي به يك نيروي مافوق بيروني و نه به مشتريان و كاربران خدمات خود وابستهاند. بدينترتيب اين سازمانها معمولاً كالاها و
خدمات نازلي عرضه ميكنند و در برابر مشتريان و كاربران خود احساس مسئوليتي ندارند.
ارگانهاي دولتي معمولاً چنين سازمانهايي هستند. اما برخي از واحدها خدماتي نظير حسابرسي، پردازش دادهها، آموزش و ... را بر عهده دارند و تنها نياز ديگر بخشهاي سازمان را مرتفع
ميكنند و نظير يك قدرت واحد و بلامنازع رفتار ميكنند. كاربران خدمات اين واحدها معمولاً پولي پرداخت نميكنند، بلكه هزينهاي به عنوان بالاسري(مانند ماليات) پرداخت ميكنند كه توسط يك
نهاد مافوق وضع ميشود و در نهايت بخشي از آن به واحد ارائه كننده خدمات بازگردانده ميشود.
نهادهاي دولتي و عمومي كه سودشان تحت حمايت قوانين دولتي و عمومي است در واقع به نوعي دريافت كننده يارانه بوده و عموماً غيرفعال ميباشند. اين نهادها تنها به تغييراتي كه از خارج
به آنها تحميل ميشود، پاسخ ميگويند. هنگامي كه يك نهاد عمومي نظير AT&T قديم، تجديد ساختار شده و وادار به رقابت ميشوند، نحوه مديريت و فعاليتهاي آنها دچار تحولات عظيمي
ميگردد.
John Foster Dulles
:: موضوعات مرتبط:
مقالات و كتاب مديريت ,
,
:: برچسبها:
كتاب خلق مجدد سازمان ,
كتاب خلق مجدد سازمان فصل3 ,
مديريت غيرفعال ,
:: بازدید از این مطلب : 894
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1